Get Mystery Box with random crypto!

يه اتاقى باشه… من باشم… تو باشى… كف اتاق سنگ باشه… سنگ سفيد | 💔 tanhaii021 💔

يه اتاقى باشه…
من باشم…
تو باشى…
كف اتاق سنگ باشه… سنگ سفيد…
تو منو بغل كنى كه نترسم
كه سردم نشه
كه نلرزم…
تو تكيه دادى به ديوار…
پاهاتم دراز كردى…
من اومدم نشستم جلوت…
بهت تكيه دادم… با پاهات محكم منو گرفتى
دوتا دستتم دورم حلقه كردى…
بهت ميگم چشماتو ميبندى؟!
ميگى آره…
بهت ميگم برام قصه ميگى…؟!
تو گوشم…؟!
ميگى اره!…
بعد شروع ميكنى…
ميدونى…؟!
ميخوام رگ بزنم…
يه حركت سريع…
يه ضربه عميق…
بلدى كه…؟!
تو چشماتو بستى… من تيغو از جيبم در ميارم…
نميبينى كه… سريع ميبرم…
نميفهمى…
خون فواره ميزنه…
نميفهمى كه…
دستم ميسوزه…
لبمو گاز ميگيرم كه…
كه منو نبينى… كه نفهمى…
تو دارى هنوز قصه ميگى
قشنگه نه…؟!
من شلوارك پامه…
دستمو ميزارم رو زانوم
رگم انگار داره گريه ميكنه…
ميريزه رو زانوم… از زانوم ميريزه رو سنگا
قشنگه مسير حركتش نه…؟!
حيف كه تو چشماتو بستى و نميبينى
تو بغلم كردى…
ميبينى كه سرد شدم…
محكم تر بغلم ميكنى تا گرم بشم…
ميبينى نامنظم نفس ميكشم…
تو دلت ميگى
اخى دوباره نفسش مث بار اول كه ديدمش گرفت…
ميبينى هرچى محكم تر بغلم ميكنى سردتر ميشم
ميبينى ديگه نفس نميكشم… چشماتو باز ميكنى و ميبينى…
من مُردم…
ميدونى…؟! من ميترسم خودمو بكشم…
از سرد شدن…
از تنهايى مردن…
از خون ديدن…
ميترسم…
ولى…
وقتى بغلم كردى ديگه نترسيدم…
مُردن خوب بود…
ارومه ارووم…
گريه نكن ديگه…
من كه ديگه نيستم…
كه وقتى اشكتو ميبينم…
چشماتو بوس كنم…
بگم خوشگل شدياا…
كه همون جورى…
وسط گريه هات بخندى… گريه نكن ديگه خوب؟!… دلم ميشكنه…
دله روح نازكه…
نشكونش…
خب…؟؟

@tanhaii021